آلمان نازی
درهم برهم
اینجا همه چیز در همه!!!

ریشه نام

مفهوم رایش با مفهوم امپراتوری تفاوت دارد. از نظر تاریخی، فقط به آلمان از سال ۱۸۷۱ تا سال ۱۹۱۸ میلادی که آلمان تحت قوانین فرمانروایی بود «امپراتوری آلمان» گفته می‌شد. در صورتی که عبارت «رایش» نوع حکومت آلمان از ۱۸۷۱ تا ۱۹۴۵ میلادی را بیان می‌کند. واژه «رایش» در زبان آلمانی برخلاف واژه «امپراتوری» بیانگر یک حکومت سلطنتی نیست و بیشتر به معنای یک اتحادیه یا مجموعه ای از چند سرزمین متحد است.

در تاریخ آلمان بین سال‌های ۱۸۷۱ تا ۱۹۴۵ سه رایش تشکیل شده است که عبارتند از:

در سال ۱۹۳۸، با الحاق کشور اتریش، آلمان نازی برای اولین بار پس از امپراتوری روم غربی، به‌صورت ایالت‌های متحده در آمد و اتریش در درون مرزهای آلمان محسوب می‌شد. در اوایل دهه ۱۹۴۰، رژیم نازی از نقطه نظر نظامی و ارضی، به صورت حاکم ملل اروپا درآمد. در سال ۱۹۴۳، دولت نازی، نام آلمان را به طور رسمی به «رایش بزرگ آلمان» تغییر داد و تا شکست آلمان نازی در ماه مه سال ۱۹۴۵ به همین نام باقی ماند.

تاریخ

پرچم جمهوری وایمار

آلمان پس از جنگ جهانی اول به وسیله معاهده ورسای تحقیر شد و به موجب این قرارداد آلمان نه تنها مقصر آغاز جنگ جهانی اول شناخته شد بلکه مجبور شد بخشی از خاک خود را برای همیشه از دست بدهد بعلاوه غرامات بسیار سنگینی پرداخت کند. همچنین خلع سلاح بسیار شدیدی بر ضد این کشور اعمال شد. این سلسله تحقیرها که به طور حتم مسبب اصلی آن متفقین بودند به همراه برخی شرایط دیگر از جمله ناآرامی‌های مدنی نسبت به گروه‌های مارکسیستی، رکورد بزرگ اقتصادی و تورم شدید، واکنش در برابر لیبرالیسم به دلیل سیاست‌های نادرست جمهوری وایمار و بدبین کردن مردم از نظام پارلمانی شرایط را برای رشد و قدرت گیری حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان فراهم نمود. نازی‌ها توانستند با استفاده از تبلیغات و وعده امنیت اجتماعی، اشتغال کامل، قدرت گیری مجدد آلمان در صحنه بین‌المللی و برگرداندن سرزمین‌های جدا شده از آلمان از طریق معاهده ورسای مردم را به ایجاد دولت تک حزبی متقاعد کنند. نازی‌ها معتقد بودند نظام جمهوری و پارلمانی نمی توانست قدرت تصمیم گیری برای اجرای برنامه‌های آنها را داشته باشد بنابراین با وعده لغو معاهده ورسای توانستند تعداد بسیاری از مردم را با خود هم سو کنند.

آدولف هیتلر پیشوای آلمان نازی

سال ۱۹۲۸ حزب نازی تنها ۱۲ کرسی در مجلس ملی آلمان داشت که با عمیق شدن بحران‌های اقتصادی و سیاسی توانست تا سال ۱۹۳۲ بیش از ۲۳۰ کرسی در مجلس مل آلمان به دست آورد و این تعداد کرسی حزب نازی را به بزرگترین حزب مجلس ملی تبدیل کرد. رئیس جمهور هیندنبورگ در تاریخ ۳۰ ژانویه ۱۹۳۰ آدولف هیتلر را به عنوان صدراعظم و مسئول تشکیل کابینه معرفی کرد. هیتلر توانست با همراه کردن برخی احزاب کابینه ائتلافی خود را تشکیل دهد. در جریان آتش گرفتن رایشستاگ (مجلس ملی) هیتلر توانست بزرگترین رقیب خود حزب کمونیست آلمان را از صحنه خارج کند و این اولین قدم برای تک حزبی کردن آلمان بود.در ماه مارس ۱۹۳۳ حزب نازی توانست قانونی را در مجلس تصویب کند که به موجب آن اختیارات بالایی به صدراعظم داده می شد تا در طول ۴ سال قانون اساسی آلمان اصلاح شود، این فرصت چهار ساله اجازه می داد برنامه‌های حزب نازی به خوبی و به صورت کامل اجرا شود احزاب دیگر در مجلس ملی آلمان مخالف این قانون بودند و پس از مخالفت یک به یک از صحنه سیاسی آلمان حذف می شدند تا اینکه در ۱۴ ژوئیه ۱۹۳۳ آلمان رسماً یک کشور تک حزبی اعلام شد. پس آن گام‌های بعدی در تشکلیل رایش برداشته شد و در قدم بعدی پرچم با نشان صلیب شکسته در کنار پرچم جمهوری وایمار برافراشته شد و در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۴ به دستور رئیس جمهور پل فون هیندنبورگ، صدراعظم هیتلر موظف شد اختیارات ایالت‌های آلمان را تا حد ممکن کم و اختیارات برخی از ایالات‌ها نیز به طور کامل زیر نظر برلین قرار دهد، این کار مغایر سیستم فدرالی در آلمان بود. هنگامی که در ژوئن ۱۹۳۴ خبرنگار انگلیسی در برلین از آدولف هیتلر در خصوص تغییرات بسیار در آلمان سوال کرد وی اینگونه پاسخ داد :

« در ابتدا این حرف من را به تمسخر گرفتند وقتی گفتم جنبش نازی ها هزار سال ادامه خوهد یافت، فراموش نکنید مردم چگونه به من می خندیدند هنگامی که ۱۵ سال پیش گفتم من روزی در آلمان حکومت می کنم.خنده آنها به همان مقدار ابلهانه است وقتی من می گویم در قدرت باقی خواهم ماند  »

تشکیل رایش سوم

پس از مرگ هیندنبورگ در ۲ اوت ۱۹۳۴ به صورت قانونی اختیارات کنترل کشور تا انتخابات به صدراعظم آدولف هیتلر رسید. هیتلر مدتی قبل در جریان بیماری رئیس جمهور قرار گرفته بود و توانسته بود با حذف ارنست روهم که قصد ادغام گروه اس آ و ارتش را داشت نظر فرمانده هان ارتش آلمان را جلب کند و در نهایت توانست با جلب نظر مجلس ملی سوگند یاد کرده و راسماً رایش سوم را تاسیس و خود را پیشوای رایش سوم اعلام کند. دولت ائتلافی نازی‌ها به یک دولت تک حزبی تبدیل شد و رسماً نمادها و پرچم صلیب شکسته ترویج داده شد و در کتاب‌های درسی تجدید نظر شد. دولت نازی با تاسیس گشتاپو و استخدام بیش از ۱۰۰،۰۰۰ نفر در این سازمان فعالیت‌های جامعه را زیر نظر گرفت.

جنگ جهانی دوم

نوشتار اصلی: جنگ جهانی دوم
پرچم جنگی رایش سوم

شهر آزاد دانتزیگ قبل از جنگ جهانی اول شهری در ایالت پروس غربی و متعلق به کشور آلمان بود. پس از جنگ جهانی اول و تشکیل کشور لهستان این شهر بندری به عنوان شهر آزاد اعلام شده و مالکیت اداره آن توسط متفقین به لهستان واگذار شد. پس از این تحولات ایالت پروس شرقی از آلمان جدا شد و تنها راه ارتباطی با آن ایالت از طریق هوایی یا دریایی امکان داشت. از طرف دیگر انگلستان تضمین کننده امنیت لهستان بود. دولت هیتلر لغو پیمان ورسای و برگرداندن سرزمین‌های جدا شده از آلمان را به عنوان بزرگترین هدف خود به مردم اعلام کرده بود. در گام نخست دولت هیتلر تصمیم به باز پس گیری مناطق جدا شده به خصوص شهر و منطقه دانزینگ گرفت که با مخالفت شدید لهستان مواجه شد و این تنش سیاسی باعث سردی روابط دو کشور شد. پس از آنکه آلمان نازی موفق شد قرارداد عدم جنگ را با شوروی منعقد کند در تاریخ ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ و پس از چند ماه تنش سیاسی به لهستان حمله کرد و شوروی نیز پس از آلمان در ۱۷ سپتامبر از شرق به لهستان حمله کرد و این آغاز جنگ در اروپا بود.

سقوط رایش سوم

پس از شکست آلمان در جریان جنگ جهانی دوم و خودکشی آدولف هیتلر و همجنین اشغال این کشور توسط متفقین مناطق پروس شرقی و بخش هایی از براندنبورگ و مناطقی از غرب آلمان از این کشور جدا شده و به همسایگان داده شد. مناطق غربی اشغال شده آلمان توسط آمریکا، انگلستان و فرانسه بعدها به جمهوری فدرال آلمان و بخش شرقی اشغال شده توسط شوروی بعدها به جمهوری دموکراتیک آلمان (به جزء بخش غربی برلین) تبدیل شد. خاک آلمان پس از جنگ جهانی دوم به صحنه جنگ سرد و مقابله دو قدرت شرق و غرب تبدیل شد. واحد پول آلمان از رایش مارک به مارک آلمان تغییر کرد. تا سال ۱۹۵۱ آلمان غربی توانست وضعیت خود را عادی کند اما فعالیت آلمان شرقی تحت حکومت دولت کمونیستی کند پیش می رفت، آلمان سرانجام توانست در سال ۱۹۹۱ مجدداً یکپارچه و متحد شود.

رایش بزرگ آلمان

نقشه رایش بزرگ آلمان در سال ۱۹۴۳

برای تحکیم حکومت و همچنین کنترل بهتر سرزمین آلمان که کشوری پهناور در مرکز اروپا به شمار می رفت آدولف هیتلر از سال ۱۹۳۵ طرح خود را برای تمرکز قدرت در برلین اجرا کرد و ایالت‌های مختلف آلمان را مجبور ساخت تا به صورت کامل تحت فرمان دولت مرکزی باشند. پس از الحاق اتریش به آلمان و اضافه نمودن بخش‌ هایی از لهستان و لیتوانی این سیاست آلمان نازی تغییر نکرد و دولت سایر مناطق رایش را تحت دستورات کامل از برلین قرار داد که البته این کار خلاف قوانین فدرالی در جمهوری وایمار بود و قبل از حکومت رایش سوم ایالت‌های آلمان تا حدودی آزادی عمل داشتند. بین سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ تغییرات بسیاری در مرزهای رایش سوم ایجاد شد به نحوی که در اوایل تشکیل رایش سوم حکومت تحت الحمایه بوهمیا و موراویا که مورد اختلاف با چک اسلواکی بود به رایش اضافه شد همچنین پس از اشغال لهستان حدود ۵،۰۰۰،۰۰۰ آلمانی در مناطق جدا شده بر طبق پیمان ورسای در غرب لهستان ساکن شدند و این مناطق نیز به رایش سوم اضافه شد. به غیر از مناطقی که دولت نازی آن را جزء خاک آلمان می دانست و اکثراً بر طبق پیمان ورسای از این کشور جدا شده بود سایر مناطق اشغال شده نیز توسط دولت آلمان و با مرکزیت برلین اداره می شد که تمام فرمانداران این مناطق از طرف حکومت مرکزی رایش سوم انتخاب می شدند که کشورهایی مانند نروژ، بلاروس، هلند، بلژیک، مناطقی از لهستان و شمال فرانسه از جمله این مناطق بودند.

اقتصاد

یک ۲۰ رایش مارکی

اقتصاد آلمان نازی را نه می توان مانند شوروی یک اقتصاد کاملاً سوسیالیستی دانست و نه می توان آن را مانند آمریکا یک اقتصاد سرمایه داری دانست. اقتصاد آلمان در تئوری به دنبال یک سیستم سوسیالیستی بود اما از سرمایه گذاری خصوصی در چهاچوب خواسته‌های دولت نیز پشتیبانی می کرد. زمانی که نازی‌ها به قدرت رسیدند نرخ بی کاری حدود ۳۰٪ بود که از همان ابتدای تشکیل کابینه توسط هیتلر وی هیالمار شاخت را ابتدا به عنوان رئیس رایش بانک و سپس به عنوان وزیر اقتصاد انتخاب کرد. سیاست‌های اقتصادی هیالمار شاخت و برنامه‌های دقیق دولت هیتلر کمک بسیاری در مهار و کاهش بی کاری و تورم داشت، یکی از برنامه‌های اقتصادی در دوران رایش سوم پایین آوردن نرخ بهره بود که موجب گردش مالی بهتر و در نتیجه مهار رکود بزرگ اقتصادی در آلمان شد.از سیاست‌های دیگر دولت در کاهش بی کاری می توان به از سرگیری ساخت و تولید در صنایع نظامی اشاره کرد که نقش بسیار برجسته ای در مهار و کاهش نرخ بی کاری داشت اما با وجود کاهش بی کاری و تورم نرخ دستمزدها نیز در این مدت ۲۵٪ کاهش پیدا کرد، اتحادیه‌های کارگری و تجاری منحل شد و تجمع و اعتصاب نیز غیر قانونی و جرم محسوب می شد. دولت نازی بر روی سرمایه گذاری توجه ویژه ای داشت به این صورت که سرمایه گذاری‌ها در بخش‌های گوناگون باید تنها با اجازه دولت و بر طبق خواسته‌های دولت انجام می گرفت. در سال ۱۹۳۷ هرمان گورینگ به جای هیالمار شاخت به عنوان وزیر اقتصاد معرفی شد. برنامه هرمان گورینگ که یک برنامه چهار ساله بود بر خودکفایی ملی تاکید می کرد که در طول ایجاد این برنامه باید واردات به حداقل می رسید و دستمزدها و قیمت‌ها تثبیت می شد، سود سهام به ۶٪ محدود شد و دولت تمرکز خود را بر روی ساخت کارخانه لاستیک سازی، کارخانه ساخت فولاد و کارخانه ساخت پارچه متمرکز کرد. پس از آغاز جنگ هنوز یک سال تا پایان دوره چهار ساله نخست (۱۹۴۰) باقی مانده بود اما سیاست‌های اقتصادی آلمان به سیاست‌های اقتصاد جنگی تغییر پیدا کرد و آلبرت اشپیر جایگزین هرمان گورینگ شد در این مدت آلمان به شدت کمبود نیروی کار را احساس می کرد و در بسیاری از کارخانه‌ها مجبور شد از اسیران جنگی برای کار اجباری استفاده کند.

استالین و ریبنتروب، وزیرخارجه آلمان نازی، کرملین

روابط اقتصادی آلمان نازی و شوروی

دو سال پس از به قدرت رسیدن نازی ها در آلمان آدولف هیتلر برنامه نگاه به شرق خود را آغاز ساخت. وی در مهمترین گام چند سال بعد قراردادی با اتحاد جماهیر شوروی منعقد کرد که به موجب آن توافق تجاری، شوروی مواد خام مورد نیاز آلمان را در ازای فن آوری، ماشین آلات صنعتی و تسلیحات جنگی تامین می کرد.پس از این قراردادهای تجاری توافق نامه ای به نام بسته مولوتوف ریبنتروب (به نام وزیران خارجه آلمان نازی و شوروی) بین دو کشور منعقد شد که به موجب آن دو کشور مناطق تحت نفوذ خود را در شرق اروپا به رسمیت می شناختند. در تاریخ ۱۹ اوت ۱۹۳۹ توافقنامه ای مابین شوروی و آلمان نازی منعقد شده که به وسیله آن آلمان در ازای مواد خام تجهزات و تکنولوژی‌های نظامی در اختیار شوروی قرار می داد. ارزش این قرارداد تقریباً ۲۰۰ میلیون دلار ارزیابی شد. شوروی متعهد شد تا ۱۸۰ میلیون مارک مواد خام به آلمان تحویل دهد و آلمان نیز تعهد داد تا به ارزش ۱۲۰ میلیون مارک به شوروی تجهزات و کارخانه ارسال کند. مقامات وزارت امور خارجه آلمان پیش بینی می کردند این قرارداد تا سقف ۱ میلیارد مارک نیز رشد کند. این قراردادها گام‌های بسیار موثری در شکل دهی مجدد روابط سیاسی دو کشور نیز به شمار می رفت. وزیر امور خارجه شوروی ویاچسلاو مولوتف در ابراز نظری در خصوص این قرار داد این چنین گفت :

     

ایدئولوژی

ناسیونال سوسیالیسم به هر حال شباهت‌ هایی با فاشیسم دارد اما نازی‌ها هیچ گاه خود را جزئی از فاشیسم نمی دانستند. البته نازیسم و نازی‌ها اختلاف هایی نسبت به فاشیست‌ها در ایتالیا، اسپانیا و پرتغال داشتند که یکی از مشخص ترین تفاوت‌های آنها توجه به نژاد و نژاد گرایی بود البته نازی‌ها برخی از نمادهای خود را نیز از فاشیست‌ها در ایتالیا و به طور خاص از امپراطوری روم گرفته بودند برای مثال سلام نازی‌ها که به سبک سلام روم باستان بود. حزب برای اجرای برنامه‌ها و سرکوب مخالفان خود از طریق نظامی گری اس اس را تاسیس کرد و از طریق اعمال فشار گروه‌های چپ، کمونیسم و دموکرات ها اجازه فعالیت به مخالفان خود نمی داد.

روابط خارجی

هیتلر و موسولینی پس از امضای توافقنامه مونیخ

ترس از ایجاد جنگی نوین در اروپا در روابط بین کشورها اثر کرده بود، پس از الحاق اتریش و قدرت گیری مجدد آلمان تحت حکومت آدولف هیتلر، ایتالیا به رهبری بنیتو موسولینی از هم پیمان قدیمی خود انگلستان جدا شده و به آلمان متمایل شد، آلمان نیز متقابلاً از سیاست‌های توسعه طلبانه ایتالیا به خصوص در روابط آن کشور با چک پشتیبانی کرد. از طرف دیگر روابط آلمان نازی و لهستان یک رابطه سرد و متشنج بود نازی‌ها ابتدا سعی کردند در چهارچوب مذاکرات بسیاری منطقه دانزینگ را به خاک آلمان ضمیمه کنند که با مخالفت شدید لهستان مواجه شدند. پس از آن آلمانی‌ها به مذاکره با شوروی پرداختند و موفق شدند پیمان مولوتف - ریبنتروب (وزیران خارجه شوروی - آلمان نازی) را به امضا برسانند و با شوروی بر روی تقسیم لهستان به توافق برسند. پس از آنکه آلمان و لهستان در مذاکرات دوجانبه شکست خوردند، آلمان در تاریخ ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد و شوروی نیز در ۱۷ سپتامبر حمله خود را از شرق به لهستان آغاز کرد.

سیاست اجتماعی

بهداشت

ارسال توسط مرتضی عباسی