سر این پیکرهها بسیار بزرگ است به گونهای که سه پنجم اندازهی کل بدن را سر آنها تشکیل ميدهد. اولین بار که اروپاییها از جزایر پلینزی دیدن کردند، این پیکرهها همه در کنار هم بودند اما بعدها به دلایل گوناگونی که در پردهی ابهام است، به مکانهای دیگری انتقال داده شدند. انتقال پیکرهها همواره به عنوان یک پدیدهی خارقالعاده، عجیب و کاری برجسته مورد توجه قرار گرفت است، زیرا جابه جایی این پیکرهها غول آسا کار آسانی نبوده و نیست. بلندترین موآیی که پاروآ نام دارد، ده متر ارتفاع و هفتاد و پنج تن وزن دارد و سنگینترین موآیی شناخته شده، کوتاه تر بوده و در حالت خمیده است که هشتاد و شش تن وزن دارد و یکی دیگر از موآییها که نیمه کاره رها شده است، اگر به پایان ميرسید، حدود بیست و یک متر ارتفاع و دویست هفتاد تن وزن داشت.
این پیکرهها در سطحی هموار تراشیده شده و شکل تمام آنها حالتی از غرور مبهم و رمز آلود را به ذهن بیننده متبادر ميکند. سرهای بسیار بزرگي که نمایان گر عقاید مذهبی پلینزیها در آن روزگاران بوده است. ویژگی دیگر این پیکرهها علاوه بر سرهای بزرگ، ابروان بسیار پهن، بینیهای بلند با سوراخهای بزرگ، لبانی جلو آمده و باریک و گوشهایی دراز است. فک بر روی گردنهای کوتاه قرار دارد و گاها˝ بسیار ماهرانه بر سنگ تراشیده شده است. بازوها به دلایل مذهبی به شکل باز کنده کاری شده و در درجات مختلف نسبت به بدن قرار دارند. دستها و انگشتان کمی باریک و دراز است و به سمت ناف آویزان شدهاند. البته بر خلاف قسمت جلو پیکرهها، جزئیات آناتومی پشت مجسمه چندان در خور توجه نیست.
گر چه پیکرههای موآیی، مجسمههایی کامل از بدن انسان است اما گاهی فقط از این پیکرهها در قالب سر یاد ميشود. شاید دلیل این امر آن باشد که اندازهی سرهای هر مجسمه با دیگری کاملا متفاوت و بسیار بزرگ است و شاید هم به دلیل عکسی است که تا دههی 1950 گرفته شده و نشان ميدهد که موآیی تا شانه در شن دفن شده است. البته بعدها تنه و چند سر از زیر خاک بیرون کشیده شده و بدنشان قابل روئیت است اما بر روی بدن پیکرهها نشانههایی از فرسایش دیده ميشود.
پنجاه و سه پیکره از مجموع 887پیکره موآیی از جنس تاف، نوعی خاکستر فشرده شده آتش فشانی است و سیزده پیکره دیگر از سنگ چخماق درست شده و بیست و دو پیکره هم از جنس سنگ خارا و هفده پیکره از جنس سنگهای معدنی ظریف و شکننده تراشیده شدهاند.
چشمها
در سال 1979 گروهی از باستان شناسان طی تحقیقات خود دریافتند که حفرههای عمیق چشم روی صورت به این علت طراحی شده که چشمهای مرجانی را که به رنگ سیاه و یا قرمز است، محافظت کنند. این کشف با جمع آوری نمونههای خرد شده مرجانها که در نقاط مختلف جزیره پراکنده بودند، بهدست آمد. این طور تصور ميشود که موآییهایی که دارای چشم مرجانی قرمز هستند احتمالا به منطقه آهوس تعلق دارند و شاید به همین علت است که به آنجا منتقل شدند! رنگ قرمز چشم نشانگر اعتقادات خاص مردم آن زمان است که البته بعد از پدیدار شدن آئینهای جدید این اعتقادات رو به نابودی نهادهاند. علاوه بر این، حداقل چند پیکره موآیی تا سال 1868 به دست ساکنان اصلی جزیره به رنگ خرمایی مایل به قرمز و سفید رنگ شده است.
یقینا مجسمههای موآیی توسط هنرمندان چیره دستی از قبایل جزایر پلینزی طراحی شده است که نشان از هنر و تمدن مردمان آن سرزمین و هوش و زکاوت آنها دارد.
انتقال پیکرهها
تا سال 1868 پیکرههای موآیی در جزایر پلینزی بودند اما از آن سال به بعد به شکل اسرار آمیزی که تا کنون هم راز آن فاش نشده است، پیکرهها از این جزایر به مکانهای دیگر انتقال داده شدند. بر طبق تحقیقاتی که صورت گرفته است، جزایر پلینزی تا سال 1200 قبل از میلاد و تا قبل از ورود اروپاییها برای اولین بار به این جزایر، با انبوهی از درختان پوشیده شده بودند اما ناگهان جزایر پلینزی بدون درخت ميشوند. در سال 1650 این جزایر به عنوان جزایر بی درخت ثبت ميشوند و ساخت پیکرهها هم از آن زمان به بعد متوقف ميشود.
هنوز به درستی مشخص نیست که چگونه پیکرههای غول آسای موآیی از جزیره حرکت داده شدند اما مطمئنا در حرکت دادن مجسمهها به نیروی انسانی زیاد، طنابهای محکم، سورتمههای چوبی و غلتک نیاز بوده است. آن چه از گفته و یافتهها بر ميآید و در داستان و افسانهها آورده شده است، بیانگر آن است که قدرتهای ما فوق بشری و عجیب به پیکرهها دستور دادهاند كه راه بروند. در افسانهای آمده است، پادشاهی به نام توکوهو به پیکرهها دستور داده است حرکت کنند و در افسانهای دیگر آمده است زنی که به تنهایی در غاری در جزیره زندگی ميکرد، به پیکرهها دستور حرکت داده است.
فرض دیگر هم آن است که پیکرهها در حالی که دراز کشیده بودند به جلو حرکت ميکردند (توسط حرکت صخرهها). البته برای به حرکت در آوردن پیکرهها به کمک انسان نیاز است، 1500 نفر در حمل آنها با هم همکاری کنند. در سال 1999 باستان شناسان فرضیهی جدیدی را بر اساس مشاهدات ارائه کردند و آن حرکت پیکرهها به کمک سورتمه و غلتانهای روغن کاری شده بود،که در این روش نیروی انسانی به نصف کاهش ميیافت.
برای آزمایش چنین فرضیهای سعی کردند یک پیکرهی مو آیی نه تنی را به همین روش به حرکت در آورند. در ابتدا کار با شکست مواجه شد چرا که غلتان از زیر پیکره به بیرون کشیده شد اما بار دوم موفق شدند چرا که در زیر زمین چند میلهی آهنی بزرگ جاسازی کردند. با این وجود به دلیل وارد شدن صدمات گوناگون به پیکرهها انتقال موآییهای دیگر باقی مانده در جزیره ممنوع شد.
واژگونی پیکرهها
بعد از سال 1722 در اقدامی اسرار آمیز به تدریج پیکرههای بر افراشته موآییها واژگون شدند به طوری که آخرین پیکرهای که در حالت ایستاده وجود داشت تا سال 1838 گزارش شد و بعد از آن هیچ کدام از مجسمهها در حالت ایستاده قرار نداشتند. افسانهها گویای این مطلب است که در اثر جنگ بین ارواح و قبایل، این مجسمهها به روی خاک افتادند و زمین لرزه آنها را واژگون نکرده است. جالب آن که بیشتر پیکرهها از جلو به زمین افتادهاند به طوری که صورتهایشان کاملا پوشیده شده و گاها هم گردنهایشان شکسته شده است. امروزه در حدود پنجاه موآیی در منطقه آهوس و دیگر موزههای مشهور مورد بازسازی قرار گرفتهاند. در سال1994 این پیکرهها در لیست میراث فرهنگی جهانی یونسکو به ثبت رسید و جزیرههایی که این پیکرهها در آن قرار دارد به عنوان پارک ملی شناخته شد.
پیکرههای موآیی همواره منبع تحقیقات محققان زیادی از گوشه و کنار جهان بوده و هست. هر چند این محققان فرضیاتی را برای توجیه انتقال پیکرهها یا واژگونی و یا ناپدید شدن آنها مطرح کردهاند اما هنوز هیچ کدام از آنها به اثبات قطعی نرسیده است.
جالب است بدانید، در سال 2008 توریستی فنلاندی یک تکه از گوش یکی از پیکرههای موآیی را تراشید و به همین دلیل مبلغ هفده هزار دلار جریمه شد و به مدت سه سال هم بازدید این جزایر برای او ممنوع اعلام شد.
نظرات شما عزیزان: